علت افزایش آمار طلاق در جهان
به روشنی میتوان دریافت پایداری و استحکام ازدواجهایی که با انگیزههای مادی و توقعات کاملاً خودمدارانه و منفعتطلبانه صورت میگیرد، در معرض تزلزل بیشتری خواهد بود
پرسش:
چرا آمار طلاق در جهان افزایش یافته است؟
پاسخ:
با آن که در گذشته، تلاشهای فکری و قانونی برای جلوگیری و کاستن از طلاق، هرگز به میزان امروز نبود و همچون امروز دربارهی علل و عوامل پیدایش و افزایش و راههای جلوگیری از طلاق، تحقیقات و برنامهریزی انجام نمیگرفت اما وقوع طلاق در گذشته بسیار کمتر از امروز بوده است. آمار طلاق در دو قرن اخیر افزایشی باورنکردنی داشته است و این افزایش در جوامع صنعتی و مدرن به مراتب بیش از سایر نقاط جهان بوده است.آمار رسمی اتریش نشان میدهد که بین سالهای 1970 تا 2001 میلادی تعداد طلاق در این کشور از نرخ 10/000 طلاق در سال به 20/582 طلاق افزایش یافته است. بر این اساس در کشور اتریش حدود 60 درصد از ازدواجها به طلاق میانجامد. این روند در آلمان نیز شبیه اتریش است و به طور کلی این مسئله در تمام کشورهای غربی مشاهده میشود.
توجه به این نکته لازم است که در غرب، ازدواجها با آشنایی و ارتباط قبلی دختر و پسر صورت میگیرد. زن و مرد چند سال قبل از ازدواج یکدیگر را میشناسند و با هم زندگی میکنند و پس از آن که احساس کردند به هم علاقهمندند و یکدیگر را برای زندگی مناسب میدانند، ازدواج میکنند.(1)
دربارهی علل و ریشههای افزایش طلاق در جهان امروز به ویژه دنیای مدرن، تحلیلها و نکتههای فراوانی مطرح شده است. ما در اینجا بر اساس در فرهنگ اسلامی به برخی از این عوامل اشاره میکنیم:
کاهش گرایشهای دینی:
دین همواره یکی از داعیهداران مخالفت با طلاق و فروپاشی خانواده بوده است و به طور طبیعی انسانهای دیندار و دینمدار، از طلاق و جدایی فاصله میگیرند زیرا آن را ناپسند و مورد تنفر دین میدانند. دنیای مدرن غرب که پس از انقلاب صنعتی، دین را به حاشیه راند و تجربیات و دریافتهای مادی خود را جایگزین برنامهها و آموزههای دینی نمود، در بسیاری از عرصههای خانواده و جامعه گرفتار چالشها و بحرانهای تازهای گردید که افزایش طلاق از جملهی آنهاست.
دگرگونی شخصیت انسان مدرن:
دنیای مدرن انسانی را پرورانده است که اصل در زندگی او لذت و بهرهمندی فردی و ارضای خواستههای شخصی است. به اعتراف نویسندگان و رسانههای جهان غرب، علت طلاق ناسازگاری نیست بلکه عدم تحمل یکدیگر و هوسبازی برای درک لذتهای بیشتر و کامجوییهای دیگر است. امروزه در جهان مدرن، زن و مرد بر این عقیدهاند که خوشی و لذت، بهرهمندی از دنیا و رفاه مادی، ثروت و شهرت، مسائل اساسی زندگی هستند نه استواری و پاسداشت خانواده و تربیت فرزندان که مانع لذتهای فردگرایانه و خودخواهانهاند.(2)
به روشنی میتوان دریافت پایداری و استحکام ازدواجهایی که با انگیزههای مادی و توقعات کاملاً خودمدارانه و منفعتطلبانه صورت میگیرد، در معرض تزلزل بیشتری خواهد بود زیرا از یک سو به همواره امکان برآورده نشدن برخی از انتظارات مادی انسان وجود دارد و از سوی دیگر در چنین ازدواجهایی تحمّل یکدیگر و گذشت و سازش، چنان که باید به چشم نمیخورد و از همینرو زمینهی جدایی و گسست پیوند ازدواج در چنین جوامعی بیشتر است.
اهداف حقیر در ازدواج:
در گذشته، هدف از ازدواج، همدلی و همراهی، رشد و کمال و پرورش فرزندانی شایسته و پدیدآوردن خانوادهها و خاندانهای به هم پیوسته بود. ازدواج پیمانی مقدس در مسیر بندگی خداوند بود و انسانها در راه دستیابی به اهداف مقدّس ازدواج از خود میگذشتند و تشکیل خانواده را یکی از گامهای اساسی در خروج از خودخواهی و ورود به دنیای دیگرخواهی میدانستند اما امروزه اهداف و انگیزههای ازدواج عمدتاً در تأمین خواستههای شخصی و تلذذ و کامجویی خلاصه میشود.
انتخاب همسر بیشتر به انتخاب همکار شباهت دارد تا انتخاب همدلی و همراه. هر یک از طرفین ازدواج به منافعی که از ازدواج نصیب او میشود میاندیشد، نه به منافعی که باید به طرف مقابل برساند. این اهداف خودمدارانه و منفعتجویانه در ازدواج، زمینهی تعارض و کشمکش را در خانواده افزایش میدهد و با اندکی ناهماهنگی، زمزمهی جدایی سر داده میشود.
عادی شدن طلاق:
از تحولات فرهنگی دنیای جدید، آسان شدن طلاق و عادی شدن آن است. بیگمان هنگامی که فروپاشیدن آشیانهی خانواده زشتی خود را در میان مردم از دست بدهد، حتی با کمترین تنش و درگیری میان زن و شوهر، گزینهی طلاق در اندیشهی آنان پدیدار میشود و چون موانع اجتماعی طلاق نیز بسیار کاهش یافته است به محض آن که یکی از زن و مرد تصمیم به طلاق میگیرند به آسانی امکان جدایی فراهم شده و در اندک زمانی با یکدیگر وداع کرده و به راحتی خاطرات گذشته را به فراموشی میسپارند
در حالی که در جوامعی که طلاق پدیدهای زشت و منفور دانسته میشود، همیشه در نزاع و دعواهای خانوادگی، آخرین گزینهی ممکن طلاق است. زن و شوهر با این قصد ازدواج میکنند که هرگز به طلاق نیندیشند.
این دو پس از ازدواج، بسیاری از سختیها و ناملایمات را تحمل کرده و حاضر نیستند کانون خانوادهی خویش را فرو ریزند. خویشان و دوستان زن و شوهر نیز همهی تلاش خود را در مقابله با جدایی آنها به کار میگیرند و در کنار این عوامل، زمینههای قانونی و اجرایی طلاق نیز روند طلاق را کُند و ناهموار میسازد تا بنای مقدس خانواده همچنان پایدار بماند.
بیبندوباری در روابط زن و مرد:
فراهم بودن زمینهی ارتباط آزاد میان زن و مرد در بسیاری از جوامع مدرن و نبود حریم لازم میان زنان و مردان در سطح اجتماع، زمینهی کامجوییهای آزاد را فراهم ساخته است و این آزادیهای نادرست، زمینهساز سردی روابط خانوادگی شده، میل به خانواده را کاهش داده و خانواده را در معرض سقوط قرار داده است.
زنان و مردانی که هر روز میتوانند گزینههای تازه و جذابتر از همسر خود را مشاهده و تجربه کنند، در اندیشهی تنوع و لذتهای جدید سر فرو برده، ناسازگاری با همسر را آغاز میکنند و در چنین فضایی، پیوند خانواده به سستی و تزلزل میگراید و با تندباد درگیری و اختلاف فرو میریزد.
پینوشتها:
1- محمد والدمن، چگونگی تنظیم رفتارها و روابط جنسی در غرب و کشورهای اسلامی بر اساس مقایسه دو جامعه آلمان و اتریش با ایران، ص 219
2- رک: مرتضی مطهری، نظام حقوق زن در اسلام، ص 231
منبع: زن در اجتماع، سیدجعفر حق شناس، با همکاری پژوهشکده باقرالعلوم (علیه السلام)، تهران: سازمان تبلیغات اسلامی، شرکت چاپ و نشر بین الملل، چاپ اول، پاییز 1390.
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}